نقاش!
چادری سیاه
به عاشقانه هایت ببخش
لــباسِ کُـــردی فــرشته ها
عجیب چـشمِ شیطان را گـرفته...
2
چشمهایت را ببند
از نگاهت ماهی می ریزد،
زمین جای بدی برای ماهی هاست.
3
صد دانه یاقوت
لـب های تـوست.
حـرف که مـی زنی،
انارها تَرَک بر می دارند.
4
آسمان
هفت پله داشت.
پله اول
گـیسوان تو بود،
تا دست بردم
زمـینی شدم.
5
پـرواز نـکـن!
پرنده ها
زیبایی ات را که ببینند
پرواز را از یاد می برند...
6
روسری ات را
به آسمان بسپار و
پرواز کن.
زنِ کُرد هم که باشی
پرنده ها بد جور
هواییت می کنند.
۷
نرقصید!
برای تنهایی زنی که
گیسوانش
شبیه رختِ عروسی اش شد و
به آسمان ها دل بست.
8
ماهــی هــــا
نهنگ شدند و
از دامنِ کُردی ات بیرون آمدند.
راهـی نیـست
به دریــا بزن.
9
دریا باش
موج بزن
دریا هم اگر نیستی
کنار ساحل بنشین و
معشوقه ی ماهی ها شو.
10
نه آسمان
نه ستـاره
نـه مـاه...
نگاهت
شبیه تنهایی خداست.