مسکینی دیدم با کفش پاره
شکر میکرد خدا را...
گفتم که کفش پاره شکر خدا ندارد،
گفتا یکی شکر میکرد
دیدم که پا ندارد
مسکینی دیدم با کفش پاره
شکر میکرد خدا را...
گفتم که کفش پاره شکر خدا ندارد،
گفتا یکی شکر میکرد
دیدم که پا ندارد